جنبه های سیاسی به هنگام انتخاب استراتژی
جنبه های سیاسی به هنگام انتخاب استراتژی
· استراتژيها بايد در بازار اثربخش باشند و بتوانند در درون سازمان هم بر تعهدات بيفزايند و آنها را تقويت كنند. بنابراين، تدبيرهاي زير كه چندين سده مورد استفاده سياستگذاران قرار گرفته است ميتواند براي استراتژيستها هم مفيد واقع شود:
· هم پاياني: ميتوان با استفاده از روشها يا وسايل متفاوت و يا طي مسيرهاي گوناگون به نتايج مشابهي دست يافت. استراتژيستها بايد به اين واقعيت توجه كنند كه دستيابي به يك نتيجه موفقيتآميز بسيار مهمتر است از تعيين روش براي دستيابي به اين نتيجه. شايد بتوان راههاي جديدي را ارائه كرد كه به نتايج يكساني ميرسند ولي دستيابي به تعهدات كاركنان مساله چندان سادهاي نميباشد.
· نتايج رضايتبخش: دستيابي به نتايج رضايت بخش در اجراي يك استراتژي قابل قبول بسيار بهتر از اين است كه يك استراتژي شناخته نشده را به اجرا درآورد و نتوان به نتايج مطلوب دست يافت.
· تاكيد بر مسائل عمومي: روي برتافتن از مسائل خاص و توجه به مسائل عمومي موجب ميشود كه راههاي بيشتري پيش روي استراتژيستها قرار گيرد كه بتوانند بر ميزان تعهدات كاركنان بيفزايند.
· تاكيد بر مسائلي كه در رده بالاتر قرار دارند: با مطرح كردن مسالهاي كه در رده بالاتر قرار دارد، ميتوان براي تامين منافع بلند مدت، منافع كوتاهمدت را به تاخير انداخت. براي مثال، صنايع توليد خودرو و فولاد با تاكيد بر مساله بقاي سازمان توانستند اتحاديههاي كارگري را تشويق كنند كه براي افزايش دستمزد درخواستهاي كمتري بدهند.
· ارائه راهكارهاي سياسي براي مطرح شدن مسائل مهم: اگر تصميماتي كه از نظر سياسي و استراتژيك گرفته ميشود بر مديران مياني اثرات منفي شديدي داشته باشد، آنها تحريك ميشوند به گونهاي در اين فرآيند دخالت كنند. اگر مديران مياني چنين فرصتي را نيابند كه در سياستگذاري و اين گونه تصميمات از موضع مناسبي برخوردار شوند ميتوانند به هنگام اجرا، به شيوهاي موفقيتآميز، در برابر آن مقاومت نمايند. استراتژيستها با ارائه راهكارهايي ميتوانند اطلاعات لازم را از اين افراد كسب كنند، چون در غير اين صورت نميتوانند به مسائل مهمي كه در آينده دامنگير سازمان خواهد شد، آگاه گردند.
نقش هيأت مديره
در امريكا در مديريت استراتژيك، هيات مديره نقش چندان زيادي نداشت و اين پديده در حال تغيير است. از گذشتههاي دور، اغلب هيات مديره به عنوان يك قدرت دروني فعاليت ميكرده و در زمينه مسائل استراتژيك، ديدگاه اين هيات پس از ديدگاه مقامات ارشد اجرايي قرار ميگرفته است. معمولاً چنين استنباط مي شد كه مسئوليت اجراي استراتژيها بر عهده استراتژيستهاست، بنابراين آنها (و نه هيات مديره) بايد استراتژيها را تدوين نمايند. در نتيجه، معمولاً مدير عامل درباره استراتژيهاي كلي سازمان با هيات مديره بحث نميكرد، زيرا نتيجه اين بحثها موجب ميشد از ميزان آزادي وي، در عمل، كاسته شود. به ندرت امكان داشت به هنگام خريد يك شركت، كم كردن فعاليتهاي سازمان، سرمايهگذاريهاي سنگين و ساير مسائل استراتژيك از هيات مديره نظرخواهي شود. اغلب، هيات مديره سالي يك بار تشكيل جلسه ميداد تا از نظر قانوني وظيفه خود را انجام داده باشد. در بسياري از سازمانها، هيات مديره تنها نقش مشروعيت بخشيدن به فعاليتها را ايفا مينمود.
امروزه بيشتر اعضاي هيات مديره شركتها را افراد خارجي تشكيل ميدهند و اينها در مديريت استراتژيك سازمانها مشاركت بيشتري مينمايند. در امريكا اين روند به سوي كوچكتر شدن هياتهاي مديره پيش ميرود كه اينك، به طور متوسط، عده آنها به 12 عضو ميرسد، در حالي كه چند سال پيش عده آنها به 18 نفر ميرسيد. هياتهاي مديره كوچك، به صورت شخصي، مسئوليتهاي بيشتري را بر عهده ميگيرند. از هزار شركت منتخب مجله فروچون، درصد افراد متعلق به گروههاي اقليت در هيات مديره شركتها (از 1992 تا 1997) دو برابر شده است. اگرچه از 7041 مدير متعلق به هيات مديره هزار شركت منتخب مجله فورچون، 85% سفيدپوست و مرد بودند، ولي اين درصد رو به كاهش ميرود. در زمان كنوني تنها سه درصد اعضاي هيات مديره شركتها در امريكاييهاي آفريقاييتبار تشكيل ميدهند، در حالي كه عده زنان به 9% ميرسد.
منبع: مديريت استراتژيك(فرد ار.ديويد) صفحه 398 – 399
http://www.new-opinion.com
این وبلاگ جهت آماده سازی هر چه بهتر برای ورود به دنیای تجارت الکترونیک راه اندازی شده است.