به نام خدا

 

چند روز پیش سری به بازار بزرگ زدم . بازاری که واقعا بزرگ است . شاید به بزرگی همه سالهای تاریخ معاصر . از متروی ایستگاه توپخانه (امام خمینی ) که پیاده شدم .به طرف چهارراه سرچشمه رفتم میخواستم چادر مسافرتی بخرم .چندتایی قیمت کردم و بعد تصمیم گرفتم گشتی در بازار بزنم . از چهارراه سرچشمه به طرف سیروس سرازیر شدم .

 بازار جای بزرگی است . همه چیز در آنجا یافت میشود . هر کوچه اش پر از دالانهای مختلف است .اینجا پس از بازار تبریز یکی از بزرگترین بازارهای خاورمیانه است .مابین سیروس و سرچشمه مغازهای فرش فروشی و گلیم و ... و حتی مغازه های قلیان فروشی با انواع تنباکو هم به چشم میخورد . همانطور که سرگرم دیدن مغازه ها بودم . ساختمانهای قدیمی و دارای شیربانی من را یاد حرف استادم توی دانشگاه در کلاس" تاریخ معماری ایران " انداخت که علت شیربانی بودن ساختمان های قدیمی تهران را ازدیاد بارندگی و معتدل بودن هوای این شهر می دانست که تا دو سه دهه پیش وجود داشت . همه آثاری که در محدوده شهری تهران به چشم میخورند قدمت طولانی ندارند.  بازار بين الحرمين مسجد ارگ ، مسجد امام خمینی (شاه) ، مدرسه دارالفنون مجلس شورای ملی . دیدن این آثار برای من پر از حس زیبایی ، شگفتی همراه با بغض و سوالات مجهول است . همه این ها شاهدان روزهای مشروطه ، انقلاب سفيد استبداد و ظلم و دروغ بودند . یادگار کسانی که هویت ایرانی را به لجن کشیده بودند . یادگاران کسانی هست که یادشان گاه افتخار آمیز و غرور آمیز مانند امیر کبیر و گاه رغت بار و همرا با بغض وکینه مانند آنان که تاریخ میداند .

         جنب میدان بهارستان یک مغازه است که همه عکسهای تهران قدیم را دارد . گشتی در آن مغازه خالی از لطف نبود . کلی در خاطرات شهر پرسه زدن زیبایی خاصی دارد .عكس خيابان بهارستان خيلي جالب بود شتر و ماشين و كالسكه و همه باهم تو خيابون تردد ميكردند و مردم حتي اسم آلودگي هوا هم به گوششان نخورده بود . ياد پدر بزرگ خدا بيامرزم  " آميز سيد عبداله " افتادم . يه بار كه داشت خاطراتشو برام تعريف ميكرد گفت :

" در زمان حمله متفقین ، خیلی کودک بودم که همراه پدرم در خیابان بهارستان میرفتیم . دیدم عده زیادی در پیاده رو ها و خیابان ها خوابیده اند . علت را از پدر پرسیدم و ایشان گفتند پسرم اینها خواب نیستند بلکه از شدت گرسنگی مرده اند."

يك روز بازار گردي براي من حكم جهانگردي را داشت خيلي خسته بودم . اگر واقعا بخوام براتون از بازار و معماريش صحبت كنم بايد يك كتاب بنويسم . ايران خيلي بزرگ و خيلي عجيبه . ايران انگار همه ظرفيتهاي دنيا را يك مرتبه و در يكجا دارد . چرا كه فقط صحبت كردن در مورد نوع ساختار بازارش بدون در نظر گرفتن خيلي از چيزها بايد ساعتها وقت گذاشت و نوت برداشت . يكي از دوستام ميگه اگر ميخواي دنيا رو بگردي و ببيني اول ايران رو خوب بگرد  و ببينی ...

 http://tabesh20.blogfa.com/post-185.aspx