بازار گردی

 

یکی از چیزهائی که لذت زیادی برای من دارد گردش در کوچه و دالانهای بازار بزرگ تهران است . شاید حتی اغراق نکرده باشم اگر بگویم که بعضی از سوژهای کارهایم  را از همین کوچه و دالانها و یا از لابه لای خرت و پرتهای دست فروشهایش پیدا کرده ام . یکی از تصاویری که در بازار تهران به آن برخورد می کردم و همیشه برای من جالب بود مردهائی بودند که در محوطه مسجد امام ( مسجد شاه سابق ) در گوشه ای جمع میشدند و در حالی که تمام قد انگشتان دو دستشان را از انگشتر پر کرده بودند به داد و ستد این جواهرات می پرداختند . دیروز وقتی به بازار زرگرها رفته بودم طبق عادت همیشگی به محوطه مسجد رفتم تا میان این دست فروشها بلولم و شاید هم چیزی بخرم . اما دیگر اثری از این دست فروشها نبود و محوطه مسجد هم در دست مرمت بود . دلم گرفت آخر این دست فروشها را قسمتی از همین معماری میدانستم و انگار که این معماری با همین دست فروشها معنی میگرفت و بیشتر به این فضا حال و هوای قدیمی را میداد . اما گویا پس از اینکه تصمیم به مرمت مسجد گرفته شده از تجمع این دست فروشها هم جلوگیری شده است .

وقتی از محوطه شمالی به سمت خیابان پانزده خرداد برمیگشتم چند تا از همین دست فروشها را دیدم که با ترس و پنهانی انگشتر هایشان را به دست کرده اند و دست فروشی میکنند . انگشتری از آنها خریدم و عکسی از دستان یکی از آنها گرفتم . میدانم که نسلشان رو به انقراض است پس بگذار تا عکسی به یادگار از آنها داشته باشم . باشد تا روزی از ما عکس بگیرند که نسلمان رو به انقراض میرود .


http://alef-dal.blogfa.com/post-93.aspx